Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-02@00:56:28 GMT

«خوش به سعادتت مهدی جان»

تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۷۲۹۶۵

«خوش به سعادتت مهدی جان»

حادثه هفتم تیر، شهادت بهشتی و یارانش که پیش آمد، مهدی از من خواست با هم در مراسم تشییع شهدا شرکت کنیم. با داشتن بچه کوچک بسیار برایم سخت بود. به همسرم گفتم اگر گرما به بچه‌مان بخورد، اذیت می‌شود، اما شهید عشق عجیبی به انقلاب داشت و می‌گفت باید پسرمان در این مسیر بزرگ شود

به گزارش ایسنا، جوان آنلاین نوشت: سردار شهید مهدی نوید از پاسدارهای دوره اولی در تهران بود که سفر زیارتی خانواده‌اش به مشهد، اسباب آشنایی و ازدواج او با همسرش را که همجوار امام‌رضا (ع) بود، فراهم کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مهدی چهارم اسفند ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود و ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در جریان آزادسازی خرمشهر در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. سال‌ها از شهادت مهدی گذشت و، چون خودش خیلی تمایل نداشت در مورد شهادتش صحبت شود، همسر شهید نیز سال‌ها در این خصوص سکوت کرد. حالا که بیش از ۴۰ سال از شهادت آقا مهدی می‌گذرد، منیره فروتنی، همسر شهید به خاطر نوه‌اش که دوست دارد از پدر بزرگش بداند، پای گفتگو با ما نشست و برگ‌هایی از زندگی همسرش را در میان گذاشت. 

شما و شهید نوید از دو شهر متفاوت هستید، آشنایی‌تان از چه طریقی بود که دست قسمت شما را به هم رساند؟

همسرم متولد چهارم اسفند ۱۳۳۷ در تهران بود و من متولد ۱۳۳۹ در مشهد. ۱۷ ساله بودم که با خانواده شهید آشنا شدم. آن‌ها برای زیارت به مشهد آمده بودند و مقدماتی آشنایی‌ام با خواهر شهید از همین طریق فراهم شد. در واقع زیارت امام رضا (ع) بهانه ازدواج من و شهید شد. زمانی که آقا مهدی به خواستگاری من آمد یک جوان حدوداً ۲۰ ساله بود. تمام حرفش این بود که «من خودم هستم خودم» آن موقع پدرشان فوت کرده بود و آقا مهدی همراه مادرش زندگی می‌کرد. منظورش این بود که نه پولی دارم و نه ثروتی. می‌گفت در پادگان جمشیدیه (ولیعصر (عج) تهران) فعالیت دارم و سهم من از خانه پدری فقط یک اتاق است که می‌توانیم با هم در آنجا زندگی کنیم. 

زمانی که ایشان به خواستگاری‌تان آمد، جنگ شروع شده بود؟

نه. سال ۵۸ بود و هنوز جنگ شروع نشده بود. منتها سپاه تشکیل شده بود و شهید به عنوان یک پاسدار پیشکسوت مشغول ضد انقلاب بود. یادم است بخش دیگری از حرف‌های شهید در روز خواستگاری این بود که اگر با شما ازدواج کنم ممکن است به شرط لیاقت شهید شوم. ممکن است صاحب اولاد شویم و شما همسر شهید شوید. با این شرایط من را قبول می‌کنید؟ من در جوابشان گفتم، بله قبول می‌کنم و ایشان از من پرسید برای چه شرایط من را قبول کردید و در پاسخ به ایشان گفتم: «چون دوست دارم ایمانم با ازدواج کامل شود.» در صورتی که پدر و مادرم با این وصلت به خاطر تهران بودن خانه آقا مهدی خیلی راضی نبودند، ولی من گفتم فقط «مهدی.» 

بعد از ازدواج به تهران رفتید؟ زندگی با یک پاسدار آن هم در اوایل تشکیل سپاه چطور بود؟

بله. سال ۱۳۵۸ بعد از مراسم عقد با شهید به تهران آمدیم و در کنار مادرشوهرم زندگی کردیم. خانه‌مان در چهار راه رضایی نرسیده به نواب بود. زندگی بسیار ساده‌ای داشتیم. بیشتر اوقات من تنها بودم و شهید سه تا پنج روز در پادگان جمشیدیه (برای آموزش نظامی خواهران) می‌ماند و وقتی از دیرآمدن‌هایش شکایت می‌کردم، می‌گفت به محل کارم بیا و با هم فعالیت داشته باشیم. تمام عشق مهدی کارش در پادگان بود. سال ۱۳۵۹ بعد از هفت ماه زندگی مشترک، خدا احمدرضا پسرم را به ما داد. چند ماه بعد حادثه هفتم‌تیر و شهادت بهشتی و یارانش پیش آمد. مهدی از من خواست با هم در مراسم تشییع شهدا شرکت کنیم. با داشتن بچه کوچک بسیار برایم سخت بود. به همسرم گفتم اگر گرما به بچه‌مان بخورد، اذیت می‌شود، اما شهید عشق عجیبی به انقلاب داشت و می‌گفت باید پسرمان در این مسیر بزرگ شود. باید بیاید و از همین حالا مسیرها را یاد بگیرید. برای همین احمدرضا را بغل کرد و هر سه با هم در تشییع شهدای هفتم تیر شرکت کردیم. حتی خیلی‌ها در مراسم به آقامهدی گلایه کردند که چرا در این هوای گرم با بچه در تشییع شهدا شرکت کردید؟ ولی ایشان عشق عجیبی به انقلاب و امام داشتند و این حرف‌ها روی ایشان تأثیر نگذاشت و تا آخر مراسم حضور داشت. 

بعد از شروع جنگ تحمیلی، چه تغییراتی در زندگی‌تان پیش آمد؟ 

با شروع جنگ، مهدی در مسیر جبهه در رفت‌وآمد بود. سال ۱۳۶۱ و شبی که می‌خواست فردایش به جبهه اعزام شود از قبل گفته بود که ساعت ۹ شب به خانه می‌آیم. من از ساعت ۹ جلوی در خانه منتظر آمدنشان بودم. ساعت ۱۲ شب شد، دیدم هنوز آقا مهدی نیامده است. خیلی نگران شدم. برادر آقا مهدی از طبقه بالا پایین آمد و از من پرسید چی شده؟ گفتم آقا مهدی نیامده، نمی‌دانم چرا دیر کرده است؟ هر دفعه آقا مهدی بعد از چند شبی که به خانه می‌آمد با یک تغییر قیافه و لباس می‌آمد، چون منافقین خیلی دنبال ایشان بودند. حتی از طرف منافقین به آقا مهدی پیام داده بودند که «به مادرت بگو چاله قبرت را برایت بکند!» برای همین می‌ترسیدم نکند بلایی سرش آمده باشد؛ لذا آقا مهدی همیشه در صبحت‌هایش می‌گفت: «دوست ندارم خونم در اینجا ریخته شود. دوست دارم در جبهه ریخته شود.» 

خلاصه شبی که شهید دیر به خانه آمد، مثل الان تلفن همراه نبود که تماس بگیرم و ببینم کجاست و چرا شب دیر کرده است. به پادگان جمشیدیه هم زنگ زدیم و به ما گفتند ایشان ساعت ۹ شب از اینجا بیرون رفتند. خانواده و همه برادرهای آقا مهدی نگران شده بودند که چه بلایی سر ایشان آمده است؟ 

ساعت از ۱۲ شب گذشته بود که مهدی پیدایش شد. حال عجیبی داشت. گفتم شام می‌خوری؟ گفت نه. وضو گرفت و در اتاق شروع به خواندن نماز شب کرد. بعد از اتمام نماز شب خوابید. از او پرسیدم آقا مهدی به من هم بگو چی شده؟ گفت فردا قرار است به جبهه اعزام شوم. گفتم تو می‌خواهی بروی و من را با یک بچه کوچک در شهر غریب تنها بگذاری؟ صبح که بیدار شدم دیدم آقا مهدی رفته است. 

در همین اعزام به شهادت رسید؟

بله، صبح وقتی که متوجه شدیم به جبهه رفته است، مادر آقا مهدی ساکش را که از سفر مشهد برگشته بود به زمین انداخت و سریع خودش را به راه‌آهن رساند تا مانع رفتنش شود. گویا به مادرش الهام شده بود که این آخرین دیدار مادر با پسرش است. سه روز از رفتن آقامهدی می‌گذشت که آش پشت پا درست کردم. داداشم و زنداداشم تهران بودند که به من گفتند تو می‌خواهی با یک بچه کوچک تهران باشی؟ با آن‌ها راهی مشهد شدم. ۱۰ روزی در مشهد بودم که به من گفتند باید به فرودگاه برویم. مادرم با شنیدن این حرف رنگش پرید. دیدم اعضای خانواده ام حال عجیبی دارند. علت این حالشان را پرسیدم که گفتند پای مهدی تیر خورده و باید به تهران برویم. من با پدر، مادرم، برادر و خواهرم به تهران آمدیم. وقتی رسیدیم، دیدم تمام کوچه‌ها که منتهی به منزل مان می‌شود را بسته‌اند. 

شهید قبل از رفتن به جبهه در تمامی جعبه‌های جای فشنگ، سبزی خوردن کاشته بود. به من گفته بود منیر برایت سبزی خوردن می‌کارم تا با نبود من در جبهه مجبور نشوی مغازه بروی و سبزی بخری. 

دیدم که تمام سبزی‌ها از داخل جعبه چیده شده و کوچه‌ها را چراغانی کرده‌اند. حال عجیبی بود. من از همه جا بی‌خبر بودم. این لحظات را که دارم برای شما تعریف می‌کنم خیلی برایم سخت گذشت. آن موقع احمدرضا یک‌سال و سه ماهش بود. تا صبح جیغ می‌زد. نمی‌دانستم چکار کنم. صبح شد دیدم جنازه آقا مهدی را آوردند و در مسجد محل گذاشتند. 

من بالای سر جنازه رفتم و به آقا مهدی گفتم: «شهادتت مبارک! به آرزویت رسیدی. واقعاً به آن چیزی که دنبالش بودی رسیدی. خوش به سعادتت مهدی‌جان.» وقتی که از مسجد بیرون آمدم تمام دوستان آقا مهدی برگشتند و به من گفتند ما فکر نمی‌کردیم که شما اینقدر در مقابل این مصیبت استقامت داشته باشید. فقط دستم را بردم بالا و گفتم: «خدایا شکرت» و خوشحال بودم که مهدی به آرزوی قلبی خود رسیده است. پیکر آقا مهدی را به بهشت‌زهرا (س) بردند. آن روز همراه با مهدی ۴۵۰ شهید آورده بودند و ۴۵ نفر از شهدا فقط فرمانده بودند. خیلی روزهای سختی بود، همش گریه می‌کردم و با خودم می‌گفتم: «مهدی بدون خداحافظی رفت.» 

همرزمان آقا مهدی از چگونگی شهادت ایشان چه مطالبی به شما گفتند؟

اعزام آخر ایشان که ختم به شهادت شد، اواخر فروردین ۱۳۶۱ بود. ۱۵ روز بیشتر در جبهه نبود که در منطقه شلمچه به شهادت رسید. آقا مهدی در بیستم اردیبهشت ۶۱ در عملیات آزادسازی خرمشهر در سن ۲۴ سالگی به شهادت رسید. کلاً مهدی دوست نداشت که شهادتش خیلی مطرح شود، برای همین تا الان که ۴۰ سال از شهادتش می‌گذرد، مطلبی از ایشان در رسانه‌ها پیدا نمی‌کنید. الان هم که به پیشنهاد مصاحبه شما جواب مثبت دادم نوه‌ام (فرزند احمدرضا) که تنها فرزند شهید است از نبود پدربزرگ خودش خیلی سؤال می‌کند و می‌گوید: چرا من مانند دوستانم پدربزرگ ندارم. بعد از چاپ سرگذشت شهید می‌خواهم آن را به نوه‌ام بدهم تا زندگی پدر بزرگش را مطالعه کند. 

یک نکته دیگر را هم بگویم که سه روز بعد از شهادت آقامهدی خوابش را دیدم. دیدم آمده و پایش تیر خورده است. در خواب به من گفت: «امشب برایت نان آوردم که خداحافظی کنم و بروم. اینقدر نگو که مهدی بدون خداحافظی رفت.» روز هفتم مراسم آقا مهدی بود که بعد از اتمام ما را به پادگان ولیعصر (عج) همان پادگانی که شهید فعالیت داشت، دعوت کردند. آقایی به نام دستمالچی آمدند و از شهید صبحت کردند. از آن شبی که آقا مهدی قبل از رفتن به جبهه می‌خواست برود که چرا ایشان آن شب دیر به منزل آمده بود. در صورتی که این صبحت‌ها را آقا مهدی به ما نگفته بود. 

آقای دستمالچی به ما گفتند: قبل از اعزام شهید نوید، به ایشان گفتم این راهی که می‌خواهی بروی، من نمی‌توانم به شما بگویم نرو، ولی به او گفتم آقا نوید سفرت را به عقب بینداز و این جمله را سه بار تکرار کردم که سفرت را عقب بینداز، ولی ایشان در عالم دیگری بود و عکس‌العملی به حرفم نشان نداد. حال عجیبی داشت. 

بعد از صحبت‌های آقای دستمالچی من در ادامه گفتم بله آقا مهدی زمانی که خانه آمد مستقیم سرسجاده‌اش رفت و نماز شبش را خواند. 

با مشکلاتی که بعد از شهادت همسرتان داشتید، چطور کنار آمدید؟

اتفاقاً بعد از شهادت همسرم، خانه پدری ایشان را فروخته بودند و ما یک‌ماه بیشتر فرصت نداشتیم که دنبال جا بگردیم. چون آن سال تهران خیلی شلوغ شده بود و هر کسی که می‌خواست در تهران خانه بخرد، باید مجوز می‌گرفت که بچه تهران است. خود آقامهدی قبل از اعزام به من گفت با ۱۰۰ هزار تومانی که از ارثیه پدری رسیده، یک خانه نقلی سمت نواب می‌خرم، ولی او رفت و به شهادت رسید. دوباره من در افکار خودم به مهدی گفتم: تو که خانه آخرت خودت را خریدی و جابه‌جا شدی. حالا من چکار کنم با یک بچه کوچک؟ نه زندگی دارم نه خانه؟ دوباره آقا مهدی به خوابم آمد و گفت «منیر غصه نخور تو هم خونه‌ات را می‌خری! خانه تو هم مشخص شده کجاست.» روز هفتم مراسم مهدی بود، می‌خواستیم به بهشت زهرا برویم که از پست مجوز خانه خریدن مهدی را آوردند. من با گریه گفتم مهدی خانه‌اش را گرفت و دیگر نیازی به مجوز ندارد. بعدها که پسرم ازدواج کرد، آن خانه را به ایشان دادم تا در آن زندگی بکند. 

شهید وصیتنامه داشت؟ 

در زمان شهادتش اطلاع نداشتم که وصیتنامه دارد یا نه. مدتی از شهادتش می‌گذشت که ساک شهید را آوردند. وصیتنامه داخل ساکش بود و در نوشته بود: «سلام و درود بر روان پاک شهدای اسلام مخصوصاً آیت‌الله بهشتی... همسر مهربانم منیره جان گریه نکن و اگر گریه می‌کنی فقط به خاطر خدا باشد، نه به خاطر من. چیزی که از شما می‌خواهم این است پسرم را طوری بزرگ کنید که باتقوا و پیرو رهبر باشد. من از چیزی که خودم دارم می‌خواهم استفاده شود، نه کسی برای من خرجی کند و نه کاری.» اگرچه با مهدی مدت کوتاهی زندگی کردم، ولی تا الان دارم با خاطرات مهدی زندگی می‌کنم و با عکس‌هایش حرف می‌زنم. 

سخن پایانی

حقوق شهید ۲ هزار و ۵۰۰ تومان بود، ولی با این حقوق ناچیزی که از سپاه دریافت می‌کرد به فکر همه بود. دوست داشت کمک کند و بچه‌های پادگان را خوشحال کند. مهدی خیلی عاشق کتاب خواندن بود. یک روز حلقه ازدواجم را نشان مهدی دادم که کمی رنگش عوض شده بود. مهدی آن را برد همان طلا فروشی مشهد که خریده بودیم و ۹۰ تومان فروخت و به من گفت پول طلا را به من قرض بده، دوباره برایت انگشتر می‌خرم. شهید با پول انگشتر کلی کتاب خرید! به ایشان گفتم مهدی این کتاب‌ها را برای چی خریدی؟ گفت این کتاب‌ها در تهران به سختی پیدا می‌شود، ولی مشهد راحت تهیه‌شان کردم. همه کتاب‌هایش را مهر «مهدی نوید» زد تا یادگاری بماند. بعدها من کتابخانه شهید را با دست‌نوشته‌ها و روزنامه‌های شهید به احمدرضا پسرم به عنوان هدیه ازدواج دادم. به او دادم تا هم مسیر پدرش باشد. خودم نیز هر وقت به خانه پسرم می‌روم، کتاب‌هایی را که با مهر مهدی نوید است مطالعه می‌کنم.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: مهدی نوید حادثه هفتم تیر جنگ تحميلي آیت الله بهشتی عملیات آزادسازی خرمشهر سوريه فلسطين لبنان داعش شهادت رسید آقا مهدی تشییع شهدا حال عجیبی من گفت بچه کوچک کتاب ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۷۲۹۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قرارداد خرید اتوبوس از چینی‌ها کجاست؟

پس از اینکه زاکانی در صحن شورای شهر ادعا کرد قرارداد ۲ میلیارد یورویی را در اختیار جعفری تشکری‌ هاشمی، رئیس کمیسیون عمران و حمل‌ونقل، همچنین نرجس سلیمانی، رئیس کمیسیون نظارت و حقوقی شورای شهر تهران قرار داده است، تشکری‌ هاشمی با تکذیب این ادعا صحن شورای شهر تهران را به نشانه اعتراض ترک کرد. سوده نجفی، جعفر شربیانی، ناصر امانی، مهدی اقراریان، مهدی عباسی و علی‌اصغر قائمی دیگر اعضای پارلمان شهری پایتخت نیز جلسه شورای شهر را ترک کردند. البته مهدی چمران ادعا کرده که به دلیل تمام شدن وقت جلسه و رسیدن به نماز، برخی از اعضای شورای شهر، صحن علنی را ترک کرده‌اند.

سوال بی‌جوابی که گم شد

به گزارش هم‌میهن، اما مهم‌ترین مسئله را مهدی اقراریان، عضو کمیسیون نظارت و حقوقی شورای شهر تهران درباره قرارداد با چینی‌ها مطرح کرده و گفت: «آیا در جریان سفر به کشور چین، قراردادی در خصوص تجهیزاتی غیر از حوزه حمل و نقل نیز منعقد شده است؟ نکته این است که رفتار و اقدام شهردار و شهرداری به پای مجموعه شورای شهر نیز نوشته می‌شود. نباید این تصور ایجاد شود که مدیریت شهری در این دوره، وعده‌های بزرگ داده، اما اقدامات کوچک انجام می‌دهد. این خطرناک بوده و می‌تواند به اعتماد عمومی آسیب بزند.» سوال مهم اقراریان درباره خرید تجهیزاتی غیر از حمل و نقل عمومی، در تنش‌های بعدی شورای شهر تهران گم شد و پاسخی به آن داده نشد. شاید اشاره او به خرید خودرو و موتورسیکلت برقی است که در حیطه وظایف شهرداری تهران نیست.

چینی‌ها باید التماس کنند

جالب آنکه این قرارداد در اختیار اعضای شورای شهر تهران قرار نگرفته و بسیاری از نمایندگان پارلمان شهری پایتخت ابهامات آن را از رسانه‌ها پیگیری کرده‌اند و به گفته تشکری‌هاشمی، این قرارداد حتی به این کمیسیون (که کمیسیون تخصصی است) ارسال نشده است. با این وجود محسن هرمزی، معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران ادعا کرد: «در تماس تلفنی شبانه‌ای که با تشکری‌هاشمی داشته او را متقاعد کرده است.»

جعفر تشکری‌هاشمی، رئیس کمیسیون عمران و حمل و نقل شورای شهر تهران در این باره گفت: «من این قرارداد را در فضای مجازی و سایت‌ها دیدم. به جز قرارداد مذکور، قرارداد‌های دیگری هم وجود دارد که هنوز اعضای شورای شهر تهران به آن دسترسی پیدا نکرده‌اند و اینکه گفته شده من را متقاعد کرده‌اند یک موضوع بی‌ربطی است. هرمزی در تماس تلفنی گفت که قرارداد را برای شما ارسال کردیم و من گفتم که چنین چیزی صحت ندارد. همین.»

شنیده‌ها حاکی از آن است که این شرکت چینی قرار است ساخت تمام تونل‌های متروی تهران را هم شروع کند. تشکری‌هاشمی با اشاره به اینکه ساخت خطوط مترو در شورای شهر تهران تصویب نشده است، گفت: «این موضوعات با هزینه ۱۲ میلیارد یورو برنامه‌ریزی شده است. از جمله این برنامه‌ها ساخت خطوط ۹ و ۱۱ مترو است که قرار است به این شرکت فاینانسور بدهند. البته هنوز نه بودجه آن در شورای شهر تهران تصویب شده و نه جزئیات فنی این قرارداد‌ها مطرح شده است.»

او افزود: «وقتی مشکلی پیش می‌آید وااسلاما سر داده و آن را به تحریم نسبت می‌دهیم که از ناپختگی است. شرکت‌های خارجی باید برای فروش این محصولات التماس کنند. اگر به ملاحظات بپردازیم منطقی‌تر است تا اینکه با استفاده از کلمه پرابهامی به نام «تحریم» همه روش‌های قانونی را زیر پا گذاشته و از هر راه غیرمتعارفی پیش برویم.»

قرارداد چینی‌ها کجاست؟

اعضای شورای شهر تهران می‌گویند قرارداد ۲میلیارد یورویی را ندیده‌اند و شهرداری ادعا می‌کند آن را به شورای شهر رسانده است. سوال این است که قرارداد چینی‌ها کجاست؟ این قرارداد آنطور که گفته می‌شود به دفتر مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران رسیده و شهرداری رونوشت نامه آن را به اعضای شورای شهر تهران ارسال کرده است، اما قرارداد از دفتر رئیس شورای شهر تهران برای اعضا ارسال نشده است. از سوی دیگر یک نسخه آن در اختیار نرجس سلیمانی، رئیس کمیسیون نظارت و حقوقی شورای شهر تهران قرار گرفته و او در یکشنبه پرتنش شورای شهر تهران از آن به عنوان «شبه‌قرارداد» یاد کرد.

قراردادی وجود ندارد؟

پس از آنکه اعضای شورای شهر تهران به شفاف نبودن این قرارداد اعتراض کردند، اعلام شد که بیم بهم‌خوردن این قرارداد تجاری افزایش یافته است. در فضای مجازی هم برخی تاکید داشتند؛ «شهرداری به دلیل تحریم‌هاست که با یک شرکت قرارداد بسته است.»

درحالی‌که خودرو‌های چینی به راحتی وارد ایران می‌شوند، پس استفاده از «تحریم‌ها» در این خصوص بی‌اساس به نظر می‌رسد. اما روایتی دیگر از قرارداد ۲ میلیارد یورویی با چینی‌ها این است که اصلاً قراردادی وجود نداشته و تنها شعار آمدن اتوبوس‌های خیالی سرداده‌اند. شاید به همین دلیل است که نرجس سلیمانی روی «شبه‌قرارداد» تاکید کرده است. برخی بر این عقیده‌اند که عدم شفافیت در مذاکرات با چین حالا قرارداد نبودن و MOU بودن (یک گام فراتر از تفاهم‌نامه) این ادعای شهرداری را برای ورود اتوبوس‌ها به تهران قوت بخشیده است.

اعضای شورای شهر تهران منتخب زاکانی

پاسخگویی علیرضا زاکانی به اعضای شورای شهر تهران آن‌هم در صحن علنی گاهی به انگ‌زنی انجامید و گاه به تحقیر اعضای شورای شهر. رفتار‌های زاکانی در این جلسه القاکننده این بود که او اعضای شورای شهر تهران را انتخاب کرده است. او به یکی از اعضای شورای شهر تهران گفت: «وسط حرف بزرگ‌تر خود نپر.»

درحالی‌که شخصیت حقوقی اعضای شورای شهر بالاتر از شهردار است و شهردار است که باید پاسخگوی شورای شهر باشد، بنابراین سن و سال افراد در نظارت بر عملکرد شهرداری تاثیری ندارد. حتی زمانی که برخی از اعضا در حال ترک صحن بودند زاکانی به آن‌ها گفت: «کجا می‌روید اگر نقدی را مطرح کردید بایستید و جواب خود را بشنوید.»

و جای دیگری گفت: «بی‌تردید از این به بعد حرف می‌زنم، چون عده‌ای برای اینترنشنال خوراک خبری تولید می‌کنند و برخی با حرف‌هایشان امید و ایمان را می‌کشند. دوستان می‌گویند آنچه اعلام شده را قبول نداریم، خب قبول نداشته باشید.»

پرویز سروری، نایب‌رئیس شورای شهر تهران که نقش پررنگی در انتخاب زاکانی داشت نیز از این برخورد شهردار تهران مصون نماند. در جایی که پرویز سروری برای کاهش تنش اعلام کرد که وقت جلسه شورای شهر تمام شده، زاکانی (با عصبانیت از دیگر اعضای شورای شهر تهران) با لحنی تند اعلام کرد که می‌خواهد حرف بزند.

زاکانی در اظهارنظر آزاد است

مهدی عباسی، عضو شورای شهر تهران درباره رفتار زاکانی با اعضای شورای شهر تهران و پاسخ به این سوال که زاکانی اعضای شورای شهر تهران را انتخاب کرده یا اعضای شورای شهر تهران او را؟ گفت: «در ساختار شورایی که جواب مشخص و قطعی است که شورای شهر در یک جلسه شهردار را انتخاب می‌کند. شهردار تهران هم در اظهارنظر آزاد است. ما قضاوت این رفتار را به جامعه می‌سپاریم. مطمئناً جامعه افراد باوقار، متین و دارای آرامش را انتخاب می‌کند.»

او درباره دودستگی بین اعضای شورای شهر تهران بر سر تصمیم‌گیری‌ها مانند قرارداد ۲ میلیارد یورویی شهرداری با چین، تاکید کرد: «دو دستگی وجود ندارد. شاید برخی از اعضای شورای شهر تهران اطلاعات کاملی در خصوص این قرارداد دارند، اما اطلاعات ما ناقص است.»

مهم شفافیتِ قرارداد چین است

مهدی اقراریان، عضو شورای شهر تهران نیز در واکنش به رفتار‌های شهردار تهران در صحن علنی شورای شهر پایتخت، گفت: «ما شاهد حادثه ناراحت‌کننده‌ای در روز شورا‌ها بودیم و آن‌هم ادبیات از بالا به پایین شهردار تهران با برخی از اعضای شورای شهر تهران است. زاکانی فردی بدون تجربه و سابقه کار اجرایی است، اما تجربه نمایندگی مردم را در مجلس دارد و با ضوابط حاکم بر صحن آشناست.

یکی از مسائلی که باعث انتقاد من به رفتار زاکانی می‌شود، نوع گویش و ادبیاتی است که آقای زاکانی به کار می‌برد. وقتی خبرنگار می‌گوید، «شما قول دادید کمر ترافیک تهران را بشکنید، اما کمر ما در ترافیک شکست.» زاکانی می‌گوید: «مشکل کمر شماست.»

این ادبیات آن‌هم از سوی شهردار پایتخت غیرقابل قبول است. ضمن آنکه برچسب‌زنی به منتقدین زاکانی به ابزاری تبدیل شده و گاهی این برچسب‌زنی توسط رسانه‌هایی انجام می‌شود که هزینه آن‌ها از بودجه عمومی تامین می‌شود. این رسانه‌ها باید به جای فامیل‌بازی روی رسالت خود تمرکز کنند.»

او افزود: «برچسب‌زنی به منتقدین از سوی زاکانی و دنباله‌های او به یک راهبرد تبدیل شده است. شورای شهر برآمده از یک لیست واحد است، اما برای ایجاد دوگانه انقلابی و غیرانقلابی در این لیست تلاش می‌شود و این سناریوی سوخته است. شهردار تهران قبلاً می‌توانست از این شیوه در برخورد با رقبای سیاسی خود استفاده کند، اما باید بداند که از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ سه سال گذشته و تمام شده و سه سال است که او شهردار تهران است و این سال آخر دوره مدیریت و سال پاسخگویی و یوم‌الحساب اوست. اما زاکانی می‌خواهد با مطالبه‌گری و برچسب‌زنی، سوالات فنی اعضای شورای شهر را به حاشیه براند.»

اقراریان با بیان اینکه من و منتقدان زاکانی خواستار شفافیت قرارداد چین هستیم، تاکید کرد: «نمایندگان مردم نامحرم هستند؟ وقتی به یکی از اعضای شورای شهر توهین شد، رئیس شورای شهر تهران به صراحت اعلام کرد که زاکانی از این افراد رای گرفته است. به نظرم چه زاکانی بپذیرد یا نپذیرد، باید به قواعد حقوقی جاری و ساری در روابط اعضای شورای شهر تهران و شهردار احترام بگذارد. متاسفانه شاهدیم که با مطرح کردن مسائلی تلاش می‌کند گفتگو‌های فنی و تخصصی را به یک موضوع سیاسی تقلیل دهد. مسئله اصلی وعده‌های زاکانی مانند جمع‌آوری دو هفته‌ای معتادان متجاهر است که باید درباره این وعده‌ها پاسخگو باشد.»

دیگر خبرها

  • هفته بیست‌وپنجم لیگ برتر فوتبال/ اعلام ترکیب تراکتور برای دیدار با استقلال
  • خانه موزه‌ای در تهران که نماد عقل و عشق است
  • محل خانه‌های یک میلیاردی تهران لو رفت!
  • قرارداد خرید اتوبوس از چینی‌ها کجاست؟
  • (تصاویر) خانه موزه شهید مطهری
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • اعزام زائران خانه خدا پس از ۹ سال انتظار از فرودگاه اصفهان
  • ببینید | وقتی ایران کشتی و بالگرد آمریکایی‌ها را زد؛ جنگ شهید نادر مهدی با قایق با ناوهای آمریکایی!
  • بازگشت پدر به خانه
  • دلیل مهدی چمران برای ساخت مسجد در تمام پارک‌های تهران | فیلم